یـا انیـس القلـوب...
چند وقتی بود که غبار زمین روح و جانمان را مسخر نموده بود!
اسیر قفسِ نَفس شده بودیم!!!
دلمان هوای زلالای آسمان داشت!!!
یـا انیـس القلـوب...
چند وقتی بود که غبار زمین روح و جانمان را مسخر نموده بود!
اسیر قفسِ نَفس شده بودیم!!!
دلمان هوای زلالای آسمان داشت!!!
یـا انیِس القلـوب ...
غروب یک شوال...
صدای اذان مغرب از گلدسته های مسجد محلمان به گوش می رسد...
و عجب با شنیدن این نوای ملکوتی اشک در چشمانم حلقه زده ...
یا انیـس القلـوب ...
هیچ شده تا حالا بشینیم با خودمون فکر کنیم، من و شمایی که ادعای بچه ارزشی و ولاییمون میشه،
من و شمایی که به هر در و دیواری میزنیم که فقط برای یک لحظه هم که شده،
نمیدونم!!!
ولی به گمونم حدود یه 20سالی میشه که رسم سریال های رمضانی ، توی رسانه ما جا افتاده!
رسمی که نمیدونم چه کسی و به چه علت بنیانش گذاشت؟!